مفتی+وهابی=!!!!!!!

بسمه تعالی



 خوانندگان محترم وبلاگ کلکله


       با سلام


       احتراما در راستای مرقوم نمودن متون طنز در وصف اخبار داخله و خارجه


به استحضار شما عزیزان میرسانم....



ببخشید شرمنده از بس نامه واسه این ادارات نوشتم اصلا پست نوشتن یادم رفته و

رفتم تو جو نامه نویسی

راستش امروز یه خبری خوندم که که یه چیزی از یه جاییم زد بیرون و خیلی بد شد

(فکرت رو مشغول نکن و چشمات 4 تا نشه و دنبال چیزی نگرد منحرف،شاخ از کله ام زد بیرون)

اولش میخواستم خود خبر رو بذارم و دیگه چیزی ننویسم ولی بعدش گفتم کلی وقته

چیزی ننوشتم ملت فکر میکنن لال شدم واسه همین گفتم

4 کلمه ای هم از یکی از اقوام عروس بشنوید

من اعتقاد دارم برای ایجاد هر وسیله یا امکاناتی دلیلی وجود داره

مثلا همین "ادامه مطلب"

دلیل من فعلا اینه که یه کرم تو وجودم میگه سوژه رو اینجا لو نده

بذار خواننده محترم یا محترمه روی ادامه مطلب کلیک کن

دنبال چی میگردی کلیک کن دیگه

ادامه مطلب ...

دانشگاه پرسپولیس


حتما تو خبرها خوندید که چند روز پیش دانشگاه علمی کاربردی پرسپولس راه اندازی شده

شاید براتون مبهم باشه و بگید که باشگاه رو چه به این کارا

منم یکم بهتون حق میدم چون احتمال داره از توانایی های این باشگاه اطلاع نداشته باشید

ولی مطمئنا بعد از خوندن این متن نظرتون عوض میشه

شایدم سریعا رفتید و ثبت نام کردید


واسه شناخت بهتر این دانشگاه بهترین راه اینه که

ببینیم توش چه دروسی و توسط چه اساتیدی تدریس میشه

پس اگه یه مدرک بدرد بخور میخوای برو ادامه مطلب و لیست دروس و اساتید رو ببین


ادامه مطلب ...

زود آرزوت رو بگو داره دیر میشه

 

حتما همه تون جریان تموم شدن دنیا رو ظرف چند روز آینده شنیدید 

منکه اصلا بهش  اعتقادی ندارم 

یعنی اصلا اجازه ندادم فکرم بهش مشغول بشه(شایدم مغزم نمیکشید)

خدا رو چه دیدی شاید چند روز دیگه دنیا تموم شد و من موندم با 

یه سری کارهایی که دوست داشتم روزهای آخر زندگیم انجام بدم 

 

 

میگم بد نیست فکر کنم اگه این اتفاق قطعی بود دوست داشتم چه کارهایی بکنم 

 

 

 

۱- 

حتما یه روزش رو اختصاص میدادم به حمام 

البته نه واسه خودم بلکه برای ماشینم 

یعنی همان کارواش 

البته مدت زمان زیادی نیست که بردمش کارواش 

اگه اشتباه نکنم عید بود یعنی روز قبل از عید!!!! 

 

 

۲- 

دوست دارم شب آخر یه خرق عادت انجام بدم 

دلم رو میزنم به دریا و شب آخر جورابم رو نمیشورم 

اون دنیا دیگه فکر نکنم جوراب لازم باشه یا اگر هم باشه یکی اونجا بهم عیدی میده 

حتما اونجا هم عیدی ای که به ما میدن یا زیرپوش_ یا جوراب،دیگه خیلی خوش شانس باشیم  

بهمون SHO+رت میدن 

 

۳- 

حتما روزای آخر بی خیال حرف مردم و گشت ER+شاد یه تیپ راحت میزدم 

شلوارک میپوشیدم با یه رکابی مشکی(از اون خوشگلاش) با کتونی سفید و جوراب کوتاه 

البته از شانس گند ما آخر دنیا هم مصادف شد با سرما و اولین برف پاییزی

  

۴- 

یه فیلم خوب میذاشتم تو دستگاه و دراز میکشیدم جلوی تی وی 

یه بشقاب پر از تخمه و یه ظرف پر از میوه 

نکته این ماجرا اینه که واسه آشغال هاش از پیش دستی استفاده نکنم 

هرچی بخورم بریزم دورم و از کثیفی اطرافم نترسم 

(مدیونید اگه فکر کنید از هلیا بانو میترسما من کلا تمیزم) 

 

۵- 

تا صبح میشینم فوتبال میبینم بدون هیچ نگرانی 

البته در این مورد باید عرض کنم در مواقع عادی ترسم از صبح بیدار شدن نیست  

میترسم هلیا بانو برخورد یه کم ملایمی نداشته باشن ولی فردای این روز خاص دیگه کسی نیست 

 

۶- 

برای اولین بار شارژ ساختمون رو نمیدم 

 

۷- 

کیسه زباله را بدون سطل و درحالیکه آب داره ازش میچکه برای اولین بار 

راس ساعت 9 تا نیمه راه میبرم بعد از پنجره راه پله پرتاب میکنم بیرون 

 

۸- 

زنگ میزنم به اونایی که ازشون طلب دارم و میگم پولم رو بدید 

حتما میگید پول میخوای چکار؟میخوای بزاری سرقبرت؟ 

منم در جوابتون باید بگم پولم رو بده این دیگه به خودم ربط دارد که کجام میخوام بزارم 

 

۹- 

میرم صف پمپ بنزین و باک ماشین رو تا خرخره با بنزین لیتری... پرمیکنم(فکر کردی لو میدم بنزین چهارصدی دارم یا نه؟) 

بعد که باک پر شد شیلنگ رو میذاشتم بیرون تا هرچی تو کارتم هست خالی بشه 

البته بعید میدونم بنزین یک جایگاه جوابگو باشه(اینو گفتم تا دل اوناییکه بنزین هفتصدی میزنن آب بشه!!!) 

 

 

۱۰- 

عکس خودم رو میذاشتم با پروفایل واقعی 

هر حرفی که تو دلم هست و نمیشه زد رو میزدم 

چون اونموقع از مرگ طبیعی ترسی نخواهم داشت  

و مجبور به خودسانسوری نیستم 

 

  

۱۱- 

یه کتک مفصل به اون آقای شهردار(قبلا ذکر خیرش رو کردم) و معاون زبون نفهمش بزنم 

یعنی بعضی وقتا اونقدر حرف چرت میزنه که نمیدونم بخندم یا گریه کنم 

خدا قسمت گرگ بیابون نکندشون  

این بشر اونقدر تلخه که اگه گرگ بخوردش فکر کنم گلاب به روتون بالا بیاردش 

هرچند که خیلی وقتا جوابش رو میدم و نمیزارم تو دلم بمونه ولی اونجوری که باب میلمه باید حتما روز آخر دنیا باشه   

 

 

۱۲- 

بعنوان آخرین درخواست یه محکوم به مرگ باید بگم ترتیب رفتنم طوری انجام بشه که 

من چند دقیقه قبلش در جریان قرار بگیرم 

بالاخره گلاب به روتون آدم باشکم خالی بره بهتره دیگه 

شاید اونجا انجام کارمون طول بکشه منم که به این مورد حسااااااااس

به این لیست خیلی موارد دیگه میشه اضافه کرد ولی ترجیح میدم بقیه اش رو قیچی کنم 

شما هم میتونید اینجا یا تو وبتون از کارهایی که دوست دارید در روزای آخر انجام بدید بنویسید 

بله با شما هستم 

شما اولین نفری باشید که مینویسید 

به بهترین نوشته بلیط سفر به این دنیا از اون دنیا داده میشه با یه همراه 

 

 

 

.....


همیشه سخت ترین کار برام ابراز همدردی با کسی بوده که عزیزی رو از دست داده

اینجور وقتا هرکاری میکنم نمیتونم کلمات رو درست کنار هم قرار بدم و جمله ای بسازم که 

بتونه حس درونیم رو بیان کنه

الان هم همچین حسی دارم

کیانا و سارا برای پدربزرگتون آرامش ابدی آرزو میکنم

و برای خودت و خانواده محترمت صبر


+برای شادی روح پدربزرگ کیانا و سارا فاتحه ای قرائت کنید




مستقیم ته بهشت

 

 

پیش نوشت ۱: ۲۲ آبان ماه امسال شد ۲ سال 

دقیقا دو سال گذشت از زمانی که کیامهر-علی-بابک-اسطوره بازی های وبی- 

سالار بلاگستان-مکانیک لیفتراک-سالیران-....(بابک بیا رشوه رو پرداخت کن تا نگم ۳ نقطه چیه-زیاد هم وقت نداریا) بزرگترین اشتباه عمرش رو انجام داد 

اونموقع فکر میکرد داره من رو مغفول میکنه(بچه ها کاری به معنی مغفول نداشته باشن) 

ولی بعدا متوجه شد که نه بابا 

الان هم میدونم که حسابی پشیمونه  

پارسال رفته بودم زیارت  

امسال هم که رفتم سیاحت 

واسه همین قسمت نشد تا بهتون بگم واسه مراسم تشریف بیارید رستوران شاندیز 

البته مراسم مشابهی هم تو رستوران نارنجستان برپا بود تا اینجا هم نشون بدم من 

براتون حق انتخاب قائلم 

 

پیش نوشت ۲: از روزی که این وبلاگ رو راه اندازی کردم اعتقادم این بود که 

کامنت نباید بدون جواب بمونه 

اینکه کامنتی رو جواب ندم برای من دقیقا حکم همون جهنم و آتیش و سیخ داغ و ... رو داره 

ولی مدتیه که شرمنده دوستان هستم 

خواستم بدونید تک تک کامنت هاتون برام ارزش داره 

و هر کامنتی که میذارید من رو یک درصد به غ-ن+ی سازی نزدیکتر میکنید  

(سعی کنید غ-ن+ی سازی در حد مجاز بمونه)

و شرمنده از اینکه کمتر میتونم براتون کامنت بزارم 

 

امروز کلی به خودم فشار آوردم(به ذهنم)

و سعی کردم چیزایی رو از گذشته بیاد بیارم

منظورم مراسم عزاداریه

میخواستم ببینم این چند سالی که من یادمه چقدر

دچار تحول شدیم

دیدم خیلیییی

کاری به نیتهایی که پشت حضور افراد تو این مراسمه ندارم  

چون شاید بگید دارم یه طرفه به قاضی میرم و

اونادارن واسه امامشون عزاداری میکنن خب،چه اشکالی داره مگه؟

 بعد از اینکه مغزم تو این فشارها کلی اذیت شد گفتم

بذار یکم راحت بذارمش،اونم نامردی کرد و رفت تو آینده

  

 

ادامه مطلب ...