مجله مورد نظر رفته گل بچینه

   

من که سنی ندارم و تازه ۲۰ سالم تموم شده ولی تا جایی که شنیدم و دست مردم دیدم میگن ناز واسه عروسه 

مثلا وقتی میخواد داماد رو بدبخت کنه و بله رابگوید ناز میکنه و کلاس میزاره و

بعدشم زیرلفظی میگیره(خداییش تا حالا کسی رو دیدید که مثل داماد اینقدر در بدبخت کردن خودش مصر باشه؟)  

 

بعضیا کلا خیلی جوگیرن٬تا ازشون تعریف کنی فکر میکنن چی شده 

تا ۲ تا تعریف میکنی از پستشون دیگه خدا و پیغمبر رو نمیشناسن 

یکیش خود من٬وقتی ازم تعریف میکنن چند هفته ای اون پست رو میزارم بمونه و 

پست جدیدی نمینویسم تازه کامنتها رو هم جواب نمیدم 

 

 

 

یه سوال ازتون بپرسم: 

فرض کنید میرید دکه روزنامه فروشی و یه مجله ای رو میخوای بخری که هرهفته قراره چاپ بشه 

ولی میبینی این هفته چاپ نشده٬هفته بعد بجای شنبه٬سه شنبه چاپ شده 

هفته بعد مدیرمسئول زردآلو زیاد خورده گلاب به روتون رودل کرده مجله چاپ نمیشه 

هفته بعد موتوری ای که مجله رو پخش میکرده میره پیک پیتزا فروشی میشه و مجله ها رو میبره واسه تمیز کردنه شیشه های مغازه 

هفته بعد مجله چاپ میشه ولی چون دستگاه خراب بوده مجله سفید میاد بیرون 

هفته بعدش مطلب ندارن که چاپ کنن 

و هفته بعدش که دیگه امتحانات رسیده و همه کارمندا امتحان دارن  ورسما تعطیل

 

اینهمه صغری و کبرا چیدم تا این رو بگم: 

برید خط ۱۸ تا ۲۰ این پست رو با در نظر گرفتن بنام خدا بخونید(مدیونید اگه بیشتر بخونید.فقط ۱۸ تا۲۰-هرکی بیشتر بخونه خدا کنه وقتی داره با موتورش که ترکش یارش نشسته و داره میره چالوس تا هیزم بشکنه و کنار شومینه بشینه و... بین راه موتورش پنچر بشه)  

 

بابا دانشجوووووووووووووو 

بسه بیایید بنویسید به خدا همه فهمیدیم شما دانشجو هستید.از من که گذشته بقیه مجردها هم فعلا قصد ازدواج ندارن 

یه نگاه به تعداد  پستهای این دوستان بعد از این تاریخ بندازید: 

 

محمد.................    16 پست  

ریحانه.................   10 پست 

پوریا...................   12 پست (ایشون دو تا وبلاگ دارن)  

بهنام.................    6 پست

تیراژه.................    3  پست 

نیما...................    3  پست 

 

 

این دوستان مجموعا ۴۹ پست تو این مدت تعطیلی که داشتن درس میخوندن نوشتن حالا نمیشد چند تا از اون پستهای ...تون اونجا هم مینوشتید؟ 

من افتخار دادم و قبول کردم تا با مجلشون مصاحبه کنم بلکم یکم تعداد بازدیدهاشون بالا بره و دل چند تاجوون نشکنه ولی تا همه شناختنشون باز رفتن تو غار 

 شما قضاوت کنید دلیل ننوشتنشون تو مجله امتحاناته یا کمبود سوژه و عدم توانایی و احیانا اختلافات بین خودشون(چه حالی میده آتیش سوزوندن) 

یه سری نکات درباره این نویسندگان قابل ذکره که خدمتتون عرض میکنم: 

الزم به ذکر است اسم متهمین براساس حروف القبا میباشد و انگ رفاقت و رقابت و حسادت و دوستی و دشمنی و... به من نمیچسبه  

 

 

بهنام 

 

از این یکی واقعا باید ترسید 

زیاد نزدیکش نشید٬کله اش بوی قرمه سبزی میده و شعارهای  ia 30 سی میده  و دم به دقیقه هم عاشق میشه 

تازه خیلی هم به خودش بها میده.هر روز ساعت ۵ صبح همزمان با برآمدن خورشید عاشق 

دختری میشه که کاپشن قرمز داره ولی موقع صرف صبحانه متوجه میشود طرف دختر نبوده و اون اینطوری فکر میکرده پس،از این یکی فارغ و دم اذان ظهر عاشق دختری بلندبالا در صف اتوبوس میشه،همچین که میاد بهش پیشنهاد باشرمانه بده میبینه که ای داد بیداد اوشون با کسی قرار داشتن.حول و حوش ساعت ۵ عصر از تاثیرات این وقایع دچار افسردگی میشه و میره پیش روانشناس(البته از این روانشناس قهوه اسپرسویی ها نه-یه روانشناس درست حسابی) 

از بخت ایشان روانشناس خانوم از کار درمیاد و دوباره بهنام عاشق میشه و.... 

البته خیلی هم خوش شانسه.وقتی برای اولین بار تو عمرش اومد تهران اونقدر اتفاقات خوب واسش افتاد که واسه ما با اینهمه عمرمون یکیش هم اتفاق نیفتاده(رجوع شود به پست اخیر بهنام)

به زمین و زمان گیر میده از کارنامه داداشش بگیر تا پوستر توی دانشگاه  

هنوز نمیدونه باید از خقوق زنان حمایت کنه یا مردان.یه پست خانوما رو میبره بالا تو پست بعدی با کله میکوبونشون زمین

 

 

پوریا

 

ایشون که یه شمالی بسیار متعصب نسبت به تیم ملوانه و به اصطلاح انزلی چیه و به هیچ وجه نمیخواد بپذیره که بابا تیمشون باخته٬اینکه دیگه دست ما نیست 

آقا پوریا چون انرژی زیادی دارن و ۱وبلاگ جوابش رو نمیده ۱ وبلاگ دیگه هم زده و جریان زوج سازی رو اینجا هم رعایت کرده(به امید روزی که خودش هم مزدوج بشه صلوات) 

آقا پوریا کلا در مسیر سرکار گذاشتن جماعت بلاگستان قدم برمیداره 

میاد سر و صدا راه میندازه که بیایید این داستان من رو بخونید٬ما هم ساده میریم وقت عزیزمون رو میزاریم و چند تا قسمتش رو میخونیم٬یهو دیگه نمینویسه.هرچی هم ملت میگن بقیه اش چی شد؟میگه:هااااااااااااااااااا؟ 

خبر رسیده واسه مسابقه رقص تی وی پرشیا الان رفته سفر اروپا.تو هر قسمت مسابقه که ردش میکنن دنبال گروه راه میفته میره تو یه کشور دیگه و میگه الا و لله من رقصم خوبه و این خردادیان شاگرد من بوده و من باید دوباره شرکت کنم....طبق آخرین گزارشات پوریا در هلند دیده شده٬این رو گفتم تا حواسش باشه و بدونه تحت نظره و دست از پا خطا نکنه 

پوریا دارای کاملترین آلبوم عکس در کل بلاگرهای خاورمیانه و خاور کناره وخاور فوقانی و... میباشد.و میتونید با یه جستجوی کوچیک عکس ایشون رو از بدو تولد تا همین چند ساعت پیش ببینید.جدیدترین عکسش هم اینجوریه:پوریا در حالی که داره گوش فیل میخوره و هدفون تو گوششه داره میرقصه و مهمون ها رو تو هتل پذیرش میکنه تازه خارجکی هم حرف میزنه فکر میکنم مهمونا اسرائیلی شایدم فلسطینی باشن تازه رد نسکافه هم رو لباساش مشخصه(البته من نفهمیدم چی میگه ولی از شکل لب و لوچه اش مشخص بود که چیز خوبی نمیگه) 

پوریا جان چون هم رشته ای هستیم وارد یه سری مسائل نمیشم 

 

 

تیراژه بانو   

 

درباره ایشون باید بگم موجه ترین شخص این مجله هستن که کم آپ میکنن چه امتحان داشته باشن چه نداشته باشن.البته در مواقع امتحان بیشتر آپشون میاد 

تیراژه بانو در زمان امتحانات حضور فعالی در کامنتدونی ها و چت روم ها دارن 

گفته میشود بقدری در تایپ کردن سریع هستن که دوستان نزدیکشون به ایشون میگن دستغیب 

آخه موقع تایپ کردن بعلت سرعت بالا دستشون دیده نمیشه 

شمایی که استمداد دعا میکنی برای امتحاناتتون از بلاگرها باید بگم راهش این نیست٬چند روز واقعا تعطیل کن و از دل و جون بشین درست رو بخون تا ۲ روز دیگه نیایی اینجا گریه و زاری راه بندازی و پشت سر استادا صفحه بزاری که استادا بدن و نمره نمیدن و قص علیهذا  

ایشون اونقدر باکلاس هستن که عنوان پستهاشون رو تا 10 سال آینده اعلام کردن و قراره تاریخ و ساعت دقیقش  رو هم بگه و احتمالا بلیط فروشی هم داره  

علاقه زیادی به این داره که تعداد کامنتهاش زیاد باشه البته به کامنت های بیابانی بیشتر از کامنتهای خیابانی علاقه دارن 

در پستهاش معمولا از تعداد زیادی از بلاگرها یاد میکنند و مراسم تقدیر و تشکر راه میندازن.تشریف بیارید وبشون شاید شما هم جایزه ای بردید 

راستی فعلا که ما را فرستاده دنبال نخود سیاه و میگه این او همان او هستش.کدوم؟؟؟؟یکی نیست بگه این مشکیه اون آبی

 

ریحانه بانو

 

اول گفتم به ۲ دلیل با ایشون شوخی نکنم: 

۱-طنزشون رو خیلی دوست دارم 

۲-یه چی میگه ضایع ام میکنه 

ولی بعدش گفتم نه من رسالتی به دوشمه که همانا ریختن پته این دهه نودی ها روی آبه.کم کاری نیست با این جماعت درافتادن (منظورم همه نویسندگان مجله بود)بالاخره چیزی از جنگ در راه خدا کم نداره 

ریحانه بانو کلا مشغول گیر دادن به همه چیز هستن و همه چی رو تحلیل روانشناسی میکنن. حتی غذا که میزارن جلوش بدون تحلیل روانشناسی غذا و آشپر لب بهش نمیزنه.کلا تا ن... تو حال طرف بیخیال نمیشه.باید رسما بگی غلط کردم تا بخوره 

البته من نمیدونم با اون تصورات حال به هم زنی که تو ذهنشه چطور میتونه چیزی بخوره 

یا داره دامادی رو تصور میکنه که با عطسه ای همه محتویات بینیش خارج شده یا اینکه فکر میکنه تو تاکسی نشسته و بازم همون ماده فوق الذکر به در ماشین چسبیده و مالیده به دستش و یا اینکه پدر داماد در دستشویی نوازندگی میکنه و.... 

خداییش اگه بخواد سوالات ایشون کارشناسی بشه خودشون کلا از نظر روانی زیر سوال هستنز خودش میخوام بیاد همینجا نوع بیماریش رو اعلام کنه و بگه واگیرداره یا نه

چند وقت یه بار میاد میگه به دلیل مشغله و این چیزا کمتر مینویسم٬دقیقا از همون موقع روزی چند بار آپ میکنه اینرو بارها نشون داده 

صد جا هم کار میکنه تو مجله دهه نود و کوچه پس کوچه و کوچه بالایی و خیابون و بیابون و....   

  

 محمد    

  

این همشهری ما هم که کلا مشغول له و لورده کردن شهر اراک هستن و از کمترین فرصت استفاده میکنن تا شهرشون رو مورد عنایت قرار بدن.من موندم این جوانان جان برکف کجا هستن؟چرا چیز میزی به خودشون نمیبندن برن زیر محمد منفجرش کنن(هرگونه سوبرداشت و شبیه سازی محمد به چیزی اکیدا ممنوع).محمد عزیز شغل اصلیش ساخت لینکدونی گودریه 

ودر اینکار به حدی توانایی بدست آورده که میشه لقب ریدر اعظم رو بهش داد(این اعظم فاقد هرگونه جنسیت میباشد این را گفتم که خانوم سین شاکی نشه از من) 

محمد را اغلب میتوان در صندلی عقب ۲۰۶ یافت که در حال جمع آوری طلاست 

هر روز میره دانشگاه و با رئیس حراست دانشگاه سر جای پارک ماشین دعوا میکنه درحالی که ماشین نبرده  

خدا نکنه یه روز یه بازیکن اون تیم داغونه که لباساشون آبیه و نمیخوام اسمش رو بیارم یه کاری بکنه،اونقدر تو بوق و کرنا میکنه و سروصدا راه میندازه که بلاگستان رو غیرقابل سکونت میشه

بین خودمون باشه و به روش نیارید،محمد دچار کور رنگیه یعنی رنگ آبی رو قرمز میبینه یعنی در اصل عاشق پرسپولیسه ولی خودش نمیدونه  

 

   نیما  

 

نیما که کلا از دست رفته و روی ایشون بعنوان یه بلاگر نمیشه حساب کرد 

این بچه از وبلاگ به اون چیزی که میخواست رسید و دیگه کاری اینجا نداره ولی از اونجایی که یک یره حاضر جوابه و فکر میکنه اگه حرف نزنه ملت فکر بدی میکنن سالی یه بار میاد و یه چیزی مینویسه و اظهار عشقی میکنه و احیانا جایی کامنتهایی هم میزاره.شناختی که من ازش دارم یکم که جلوتر بریم این رابطه هم کمتر میشه٬بالاخره دمبل ودیمبل و عروسی نزدیک میشه و به صلاح نیست مهمون زیاد داشته باشن٬پس بیخیال دوستان وبلاگی.خبر رسیده که ایشون دارن خطشون رو عوض میکنن و کلا تغییر جنسیت نه ببخشید تغییر ملیت میدن 

امسال قراره مسئولان کتاب رکورد گینس بیان تهران تا اسم نیما رو تو کتاب ثبت کنن ایشون میتونن درحالی که دارن ماهی میخورن و تلویزیون هم تماشا میکنن و حرف هم میزنن وبه حرفای طرف مقابل گوش میدن و ساکشون رو از اموال صاحبخونه پر از میوه و غذا میکنن میتونن اس ام اس ...ای هم بدن(البته اینکه به حرفهای طرف گوش میدن رو شماباور نکن) 

به گمانم از اقوام مشایی باشه چون یه مدت به اجنه گیر داده بود وهمزمان با کم پیدا شدن مشایی در دولت نیما هم در بلاگستان کم پیدا شده 

 

 بعدا معرفی نوشت:این پست نیمه جدی رو جدا بخونید منکه خوندم و کلی لذت بردم.باشد که خدا هم بپذیرد از ایشان 

 

 

 

نظرات 105 + ارسال نظر
هاله بانو چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

.... منن اووووول تو صفحه دوم

دیگه این مقاما واسه شما افت داره

هاله بانو چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

در ضمن جناب تمدن باز منو دعوا کردید؟؟؟؟؟؟
هلیا جونم رو صدا کنم؟؟؟؟

نه بابا دعوا کجا بود؟من قیافه ام همینجوریه

من و تو چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.bibahoone.blogsky.com

شما پسرا واقعا جوگیرین اون وقت اسم ما دخترا بد دررفته

من و جوگیری؟محاله محاله

مهدی پژوم چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام عزیز دل...
خیلی لذت بخش است همیشه خواندن تان. دست مریزاد...

سلام برادر
شما لطف دارید آقا مهدی گل(حتما با فتح میم خوانده شود)

سحر چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

پس من ازت تعریف نمیکنم کوروش ..میترسم از حول اینکه من ازت تعریف کردم کلا دیگه وبلاگت نیای ..!
ولی

دستت درد نکنه که هوای من رو داری ولی یه نعریف کوچولو بکن که سرخورده نشم

سحر چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

ولی اگه نظر منو بخوای ..میگم خیلیا قصد ازدواج دارن !

اسمتون رو تو لیست یادداشت میکنم میدم جوونای دم بخت

سپیده چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:47 ب.ظ http://1394a.persianblog.ir

سلام کورش خان...ایول عالی بود...
گفته بودی که میخوای اینکارو بکنی پس شروع کردی این شستن وپهن کردن رو بند واتوکردن بچه هارو
خیلی کارشناسانه واز روی علم وآگاهی بود...
باتشکرازشستن خوبتون

سلام
قصدی نداشتم یهویی اومد
قابلی نداشت ولی حمایتم کنید.پشتم رو خالی نکنید

نیما چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ب.ظ

کوروش خاااااااااان داشتیم ؟

سلام آقا کوروش عزیز ! خوبی برادر ؟ هلیا بانو چطوره ؟
میخوام بدونم یه شب من و تو کنار هم خوابیدیم که اونم کیامهر بینمون بود پس چه شناخت خاصی داری از من ؟ ها ؟
والا من همه ی این توانایی ها رو پس از عاشقی و اینا کشف کردم وگرنه قبلش اینجوری نبود !

راستی خوبه که دوتا پست آخر من و نشمردی وگرنه منم میشدم سه ! این نشون میده که تو حواست به وبلاگ من نیست ؟ دستت رو شد کوروش جون !

در مورد اجنه هم که خانوما میترسن وگرنه من هنوز دوست دارم بنویسم ازشون !

ولی ایول دمت گرم مرد. خوبه که بین آشپزی میای و وبلاگ نویسی میکنی ! راستی یه روزی یه جایی ، جواب این پستت رو بدجور خواهی گرفت ! خط و نشون رو داشته باش فعلا !
-----------------
دمت گرم کلی خندیدم !

نه اصلا نداشتیم
من کامنت شما معترضین رو جواب نمیدیم
چون هرچی بگید حق دارید عصبانی هستید
باید حرف بزنید تا سبک بشید
فقط این رو بگم که من به کیامهر قول دادم از اونشب چیزی جایی نگم

تیراژه چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام کوروش خان
اومدم که جدی یه چیزیو عرض کنم و برم
ممنونم واسه این که خنده رو لبمون اوردین..
خنده ای از ته دل
خدا شما رو سلامت نگه داره که دلمونو شاد کردین و روحمونو صفا دادین
مدتها بود اینطوری نخندیده بودم
سایه تون همیشه برقرار باشه
به هلیا بانو سلام و عرض احترام منو برسونید.

سلام بانو
خواهش میکنم
شما لطف دارید
جسارت بنده رو ببخشید
بزرگواریتون رو میرسونم

دختری که حرفهایش را نمیخورد چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.rainygirl89.blogfa.com

اوووووووووووووووووووف بهنام و که زدی توی خال...... کوروش جان بی اجازت لینکت کردم.

لطف کردید شما

عسل چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.bipardeh.blogfa.com

باحال بود
به منم سر بزن
آپم
منتظر میمونم تا ببینم چقدر مرام داری ؟!

حتما میام خدمتتون

فلوت زن پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
واااااااااااااااااااای مردم از خنده ! مخصوصاً قسمت محمد !
کار خیلی جالبی بود ! ادامه بده پسرم ! تو موفق می شی !

سلااااااااااااام
چشم مادر جان

ناهید پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.nahid2369.blogfa.com

آقا من به شما افتخار میکنم...اصلا بهت ۲۰میدم...به ۲دلیل...اول اینکه تنها مردی بودی که به غرورهای بیجات اعتراف کردی(واقعا مرحبا)
دوم اینکه پست همه رو به دقت میخونی ...واقعا یک خواننده خوب باید به شما گفت
سوم اینکه....اینکه...اصلا سوم نداشتیم میگم چرا یادم نمیاد
میگم میخوای شوما بیا مجله رو جای اینا بگردون ها؟

من اعتراف کردم؟ای بابا حواسم نبود شما به دل نگیر
ممنون از تعریفتون.نعریف از خود نباشه باید بگم من تا پستی رو نخونم و به گمان خودم نفهمم چی میگه کامنت نمیزارم
تشویق کن دیگه واسه اینکه من اینقدر خوبم
من و مجله؟محاله محاله

داداشی پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://dashmashti.blogfa.com

به لطف پست شما با خیلی ها آشنا شدیم

عیدت مبارک

خوشحالم
عید شما هم مبارک داداش

جزیره پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

خیلی باحال بود
البت من هیچ کدوم از دوستانو نمیشناسمااااااااااااااا منظورم این بود گیر دادنت باحال بود

راستی چرا ریحانه رو میشناسم که نظری ندارم
(کی جرات داره نظر بده

قابل نداشت
یکم فکر کن شاید بقیه رو هم بشناسی.شاید اینجوری نمیشناسی اگه ببینیشون حتما میشناسی
ریحانه بانو دختر خوبیه ها ازش نترسید

قلاچ پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ

واای از متلکی که به کیامهر انداخته بودی پوکیدم

من؟؟؟؟؟؟متلک؟اصلا نمیدونم متلک چیه

نسـ ـرین پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ http://kupe1.blogfa.com

سلام کوروش خان ...
فرموده بودید باید به نوشتن ادامه بدم اومدم که آدرس وبلاگه جدیدمو بذارم اگه دوس داشتی بیای ادامه ی راه وبلاگ نویسی رو ببینی ... ایمیلمو گذاشتم که متوجه شی کی هستم .. راستی اگه اومدی وب جدیدم لطفا به اسم قبلیم برام کامنت نذار (میدونی که چی میگم!)
من هنوز خواننده ی نوشته هات هستم هر چند که دیگه علاقه ای به گذاشتن نظر ندارم فک کنم آروم خوندن بهتر باشه !!
:)

سلام
دقیقا متوجه شدم حتی اگه ایمیل نمیزاشتی
خوشحالم که نوشتی.درباره نظر دادن هم هرطور صلاح میدونید

کوروش جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://shabeakhar.blogsky.com

سلام.تو توی این پست گفتی که تازه بیست سالت تموم شده پس چرا تو شناسنامه ی نویسنده نوشته سی سالته ؟!

من و تو جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.bibahoone.blogsky.com

کوروش جون جو گیر نبودی که این پست رو نمی‌ذاشتی
قبول کن برادر!!!!!

این نشانه فروتنی منه بابا

وکیل الرعایا جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

بار اول بود اومده بودم وبلاگ شما . فکر میکردم (از اسمتون که اینطور برمیاد ) آداب دنیای متمدن رو خوب بلد باشید که البته همینطور هم بود !!!
خوبه یه نفرم بیاد پته ی شما رو بریزه رو آب ؟؟؟ زیر آب شما رو بزنه ؟؟؟آبروتون و ببره؟؟
نکنید این کارهارو ... ما هی میایم فرهنگ سازی میکنیم که بابا پشت سر هم حرف نزنید ... به خدا این تمدن نیست ... شما بیا هرچی رشتیم پنبه کن !!!
البته الان که فکر میکنم یادم اومد چند بار دیگه هم اومده بودم !!!

منکه پته ای ندارم تا کسی بریزه روی آب
بزار بیام ببینم داری چجوری فرهنگ سازی میکنی وکیل جان
دیدی دروغ گفتی؟دیگه کدوم حرفت دروغ بود؟هان؟

فسقلی جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://bishilehpileh.blogsky.com

سلام بر کوروش بزرگ
هستیم قربان همین دور و ورا، زیر سایه ی شما. کافیه پاتون رو بلند کنید تا ما کمترین ها رو هم ببینید.
این دفعه که به کوه و کمر و دشت و جنگل نرسیدیم و همش دانشگاه بودم و مشغول به سر کله زدن با دانشجویان گرامی.
یک هفته ای هست تهران هستم و فقط دوشنبه رو هم باید برم و برگردم.
کیا که ما رو تحویل نمی گیره، بازم خودت عمرانی عزیز.
ارادتمند
فسقلی

سلام دکتر عزیز
نفرمایید قربان شما سرورید
ببینم داری واسم کلاس میزاری تا تحلیلت نکنم؟میخوای ...م کنی؟

فرشته شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

خیلی خوب بود...خیلیا...

دستت درد نکنه ..اجرت با هلیا جان...

قابل نداشت

تلاش شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ق.ظ http://hadafbozorgman.blogfa.com/

ممنون..
کاراتون همیشه جدید و زیباست..

ممنون از لطفتون

لژیونلا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام جناب تمدن
خیلی خیلی جالب بود... با اینکه هیچکدومشون رو نمیشناختم ولی الان با این توصیفات فکر میکنم میشناسمشون.

سلام خانوم دکتر
خوشحالم که خوشتون اومد

آسانا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://asanaaa.blogfa.com/

سلام:

اتفاقا موقع امتحانات چون بچه ها استرس دارن و از قبل هیچی نخوندن میگن تو این فرصت کم هم نمیشه چیزی خوند بیشتر میان نت تا سرشونو گرم کنن

بیشترش به خاطر استرسه ناخودآگاهه

خوب شخصیت دوستان رو تجزیه و تحلیل کردین جالب بود

سلام
شما مثل اینکه خیلی باتجربه ای ها

من و تو شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.bibahoone.blogsky.com

این فروتنیت منو... منوها...کشته.

راضی نیستم تو زحمت بیفتید

رها بانو شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com/

سلام کورش خان
این پست رو همون روز اول خوندم !
فوق العاده بود قربان ...
کلی خندیدم !
خدا خیرت بده جوون !!!

سلام بانو
قابل نداشت مادر جان

وکیل الرعایا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

من دروغ نگفتم که ! فقط گفتم الان یادم اومده که چند دفعه دیگه هم اومده بودم . این که دروغ نیست ! عزیز جان کی میتونه مثل چی توزی دروغ بگه آخه ؟ این وصله ها به ما نمی چسبه ...تا جاییکه امکان داره سعی کنید آبروی چی توز و حفظ کنید ! بله برادر من !

منکه نفهمیدم کی دروغ گفت آخر
فکر کنم یکم دیگه حرف بزنم خودم میشم دروغگو

ناز پاییز شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://nazepaez.persianblog.ir/

سلام...
خیلی خشوحالم که با وبت آشنا شدم...
منم نمیدونم این مردا چه اصراری دارن که میخوان این دخترای بیچاره رو بدبخت کنن؟

خشوحال میشم به وبم بیای.منتظرتم

سلام
منم خوشحالم از حضورتون
ها؟کی؟داماد؟کجاست؟
حتما خدمت میرسم

تلخ یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://chekhov.blogfa.com/

هنوز زنده ای یا این دوستان کشتنت؟

فعلا بله ولی یکم کمتر آفتابی میشم تا خشمشون فروکش کنه

دختری از یک شهر دور یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/

چقدر باحال بود این پست چقدر بچه ها رو خوب شناختی!!!!!
فکر کنم شما باید روانشناسی چیزی میشدی نه ببخشید فالگیر!!!خوب الان شما یه فال منم بگید من برم!!!!

دست و بیار جلو فالت بگم

وانیا یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام جنابه تمدن الدوله ی عزیز
ممنون که تو این مدت برام پیغام گذاشتی
بعده این همه وقت خوندنه این متن سرحام کرد
مرسی از اینهمه خوبی
مرسی از این قلم
آفرین
روحیه ت واقعا محشره امیدوارم همیشه همینجوری باشید

سلام
عجب لقبی
خواهش میکنم وظیفه بود
دیگه حسابی شرمنده کردیما
ممنوووووووووووون

محدثه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

حالا چون خودت تو پستت گفتب جوی هستی و میذاری هی و همش پستت بمونه، دلیل نمیشه که ما نیام اعتراض!
ما منتظر پست نو هستیم! هیچ جا نمیریم همینجا هستیم!!!!!!

بانو ۱ هفته که کاملا طبیعیه

lilita یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

پووووووووووووووووووف! من که کلا نفهمیدم چی گفتی! نه که فردا امتحان دارم!!! الان خیلی تند تند خوندم

آهان پس اشکال از گیرنده بود نه از فرستنده
ایشاا... که یه ۲۰ کله گنده بگیری

حدیث یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

واسه اسباب کشی کمک نمی خوایین؟؟
بی تعارفا..
این چند خط پایین این پستت و می خونم خندم میگیره..
واقعا چیزی بدیه جو..

ممنون از لطفتون.چرا اتفاقا کمک هم میخوایم
راستی ادامه مطلب هم داره هااااااااااا

سحر یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:18 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

باشه ولی جدن قصد من تعریف نیست ..
وبلاگت خیلی خوبه ..سبک طنزت و ...من از موقع اون تحلیل نقاشیها میشناسم وبتو ..از همون موقع هم همیشه دنبال میکنم ..
موفق باشی رفیق .

شما خیلی لطف دارید که این اراجیف بنده را میخونید
ممنون از حضورت و لطفت

کوروش یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://shabeakhar.blogsky.com

سلام برادر.پس چرا کامنت منو جواب ندادی؟
گفته بودم:تو توی این پست گفتی که تازه بیست سالت تموم شده پس چرا تو شناسنامه ی نویسنده نوشته سی سالته ؟!

من کلا ۲۰ سالمه.حرف کورش یکیه.حرفیهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟

هیشـــکی! یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

سلام خوبی عزیز؟
ببخشید دیر اومدم آخه با بابایی کیامهر اینا و بقیه رفته بودیم مفاسرت جاتون خیلی خالی بود..
...
خیلی باحال نوشته بودید نخ سوزن قسمت پوریا

سلام بانو
خدا رو شکر که خوش گذشته
ایشاا... همیشه به سفر باشید
ممنون

آرزو یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://anahita718.persianblog.ir/

ما هم لذ ت بردیم خداوند خیر دو عالم به شما اعطا کند.

ممنووووون

ماه نو-بهار دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام
پستتون اصلا تعریقی نبودا!!

سلام
نظر شما بسیار بسیار بسیار محترمه
سعی میکنم بهتر بشه

حدیث دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:58 ق.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

ادامه مطلب و که همون سری اول خوندم کلی هم خندیدم بخاطر توصیف جالبتون از بچه ها ..

چه کاری از دست من بر میاد؟؟من در خدمتم..

آهان اول فکر کردم به من خندیدی
خواهش میکنم شما لطف داری

دخترآبان دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://fmpr.blogsky.com

والا من وارد بحثهای خونوادگی نمیشم !!!!

(چه ربطی داشت الان ؟!! )


اگه متوجه ربطش شدی به منم بگو

نسیمه دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

خوب شد ما رو معرفی نمی کنی...اینجوری که رسما گند زدی به هیکل دوستای بلاگرت....

طوری نیست یه بار م وقت بذار از من بگو ....گیرم بد بگو آمارمو که می بره بالا

نه بابا تعریف کردم از دوستان.میخوای از شما هم تعریف کنم؟

فاطمه (شمیم یار دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

سلاممم
کوروش خان یه دست تکون بده ببینیم زنده ای؟ این دهه نودی ها ترورت نکرده باشن

سلام
ایناهاش من
نترسید بادمجون بم آفت نداره

بهنام دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.delnevesht2011.bogfa.com

سلاااااام
عزیز من پست نوشتی یا مثنوی؟ چه خبره آخه؟ رفته بودم یه جایی داداشم رو ببینم گفتم بذار پست تو رو بخونم یه ساعت وقت ما رو گرفت!!!!!! یه ذره کوتاه ترش کن خب برادر من!!!

من کی عاشق شدم؟! آخه چرا به آدم تهمت میزنی؟ آقا من اصلآ این حرفا رو قبول ندارممممم! آی ایهاالناس اینا همش پاپوشه!
بعدشم من اولین بارم بود اومدم تهران؟! اون موقعی که شما تو اراک بودی و به لواشک میگفتی لحاف تشک! ما توی ناف تهران زندگی میکردی دااااش! در ضمن اینقدر حسود نباش! خب خوشتیپی خوش شانسی میاره دیگه! یه جوری باید با این بدشانسیت کنار بیای بالاخره!!!

خدا بگم چیکارت نکنه کورش! این جمله ی آخری که تو قسمت من نوشتی خیلی باحالههههه

سلااااااااااام
صبح عالی بخیر
چیه درسها پاس شد نطقتون باز شد؟
درباره اینکه قبل از من تهران بودی باید بگم حرفت اونقدر چرت بود که بهتره هیچی نگم
فابل نداره.خجالت نکش بگو همش باحال بود
نزار یه عکس از خودم و خودت بزارم تو وبلاگ بعد از بچه ها بخوام بیان نظر بدن کی خوشگل تر و خوش تیپ تره

تلخ دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ب.ظ http://chekhov.blogfa.com/

با این پستی که تو نوشتی فکر نکنم خشمشون فروکش کنه.

شما دعا کن شاید جواب بده

علی لرستانی دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ http://alilorestani.persianblog.ir/

سلام
ای ولا حال کردم خوب زدی تو برجک این ریحانه

سلام
یعنی اینقدر دلت پر بود برادر؟میدونستم زودتر مینوشتم

ساقی سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام
مثل همیشه عالی و دلنشین.
با اینکه دوستان رو نمیشناختم ولی جالب بود.
مخصوصا؛ ریحانه بانو؛!!خیلی شیرین بود.

سلام
خوشحالم که خوشتان آمده

پونه سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ http://jojo-bijor.mihanblog.com

مهسا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.shasoosa-2mhn.blogfa.com

سلام.خیلی زیبا بود....سبک نوشتنتون رو دوست دارم.این کامنت رو هم به سه منظور گذاشتم:
اول اینکه از نوشتتون واقعا خوشم اومد.
دوم اینکه با این کامت نود و نه تا کامنت رند میشه....یعنی میشه صد تا..!
سوم....؟؟؟؟یادم رفت ...!!!!!
یادم اومد میام میگم.
سپاس و بدرود..

سلام و ممنون از حضورت
مورد سوم یادت نیومد؟منتظرما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد