دوگانه بی ربط

 

۱- 

بعضیا گیر بدن به یه چیزی ول کنش نیستن

اصلا شنیدید که میگن طرف مثل بختک چسبیده به این زندگی ولش نمیکنه؟

نمونه بارز این جریان همون بنده خدایی هستش که از بدو پیدایش بشریت حضور داشته هنوزم هست.مثل قالی کرمان هرروز جوون تر میشه

تو دنیای بلاگستان هم ما نمونه ای از این اشخاص داریم

هر کاریش میکنن باز بیخیال وبلاگ و وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی نمیشه

البته تو این میونه فقط قید کامنت گذاشتن رو زده

آخرین کامنتی که گذاشته مربوط به سالی هستش که سفره هامون بوی خوب میداد و نفتی نشده بود

قبلا در خصوص این شخصیت شهیر توضیحات لازم رو ارائه کردم و بیش از این نیازی نیست

ایشون کسی نیستن جز کیامهر باستانی سابق یا همان بابک اسحاقی نوظهور

خداییش من دیگه کم آوردم.این بشر 100 تا اسم داره.من که 15 سال باهاش رفاقت دارم هنوز نفهمیدم اسم و فامیل واقعیش چیه.شما تا حالا با ۲ تاش آشنا شدید.زیاد امیدی نداشته باشید که این نام و فامیل و کنیه(به جان خودم این فحش نیست)واقعی باشه

2 روزه مدام به من زنگ میزنه که چرا وبلاگ جدیدش رو معرفی نمیکنم؟هی میگه تو بازدیدت زیاده تو رو خدا لینک جدیدم رو بزار تا از بازدید کننده هات منم مستفیض بشم

این جوان رسما از جمع ما وبلاگنویسان رفته بود و کار خدا بود که دوباره بینمون بازگشت،خواهش میکنم برید بهش سر بزنید و براش کامنت بزارید تا دلگرم بشه و بازم بنویسه.بالاخره ما باید هوای جوونا رو داشته باشیم دیگه 

تو کامنت هاتون حتما بگید جاش خیلی خالی بوده واصلا وبلاگستان بدون کیا صفا نداره و کل بلاگستان یه طرف و کیا هم همون طرف و بدون اون هرگز و کلی خالی بندی دیگه.میگن دروغ مصلحتی گناه نداره تازه اگر هم داشته باشه با اینهمه گناهی که داریم این 1 دونه زیاد در میزان حرارت آتیش و مدت زمان بریان شدنمان تاثیری نداره فقط خدا کنه از این میله گردونها داشته باشن که همه جامون یه نواخت برشته بشه و احیانا یه جاییمون نسوزه

امیدوارم با وبلاگ زدن،ایشون بحث های 18 سال به بالاشون رو تو اونجا مطرح کنن تا در دانه ریز رو تحته نکنن.جدا من موندم تو کار این عمو فی.لی.کیا هر چی در توان داشت گذاشت تا اینجا رو هم به سرنوشت جوگیریات مرحوم دچار کنه ولی نتونست ولی تو وب خودش هیچی ننوشته بود و فیلی شد.همین چیزا این شبهه را ایجاد میکنه که شایعاتی که من تو پست های قبلم نوشتم میتونه واقعیت داشته باشه

منکه از بازگشت کیا ببخشید بابک خیلی خوشحال شدم آخه گودر من پوکیده و از این به بعد کمافی السابق میتونم از گودر ایشون استفاده کنم 

 

پس زین پس به چای واژه نامانوس کیامهر باستانی بگیم بابک اسحاقی و بریم اینجا بخونیمش  

2- 

 

همینجا اعلام میکنم که هرچی محمد خان درباره طلاجات موجود در صندلی عقبشون میگفت کذب محض بود.من به شخصه این ریسک رو پذیرفتم که عقب ماشینش بشینم به طمع کشف طلاهای مفقوده قبلیا٬ولی چیزی نبود که نبود

راستی الانم در کمال صحت و سلامت هستم

محمد جان ممنون از پذیراییت ولی از همینجا بگم اینجا بیایی از این خبرا نیستا.فوق فوقش یه دونه ساندیس 100 تومنی با یه دونه تی تاپ٬تازه اونم اگه روزی بیایی که تهران جهت تجدید میثاق با یه چیزایی راه.پی.مایی باشه

 

  

پی ته پست یه چیزی نوشت(بشنو و باور نکن):واسه اینکه ثابت کنم پرسپولیسیا خیلی انسان های فهمیده ای هستن و فقط فوتبال زیبا براشون مهمه٬به همه استقلالی ها که میخوام سر به تنشون نباشه بردشون رو تبریک میگم.ایشاا... که دیگه روی برد رو نبینید٬ایشاا... که بازیکن عراقیتون کچل بشه که موهاش لای دست بازیکن ما گیر نکنه 

کلا نوش جونتون.خوش باشید 

 

 

تق تق..................اوهوم اوهوم(آیکون کسی داخله)

 

اول اینجا رو بخونید 

 

نخونده نیا خط دوم.برو بخون بعد بیا.میخوام درباره همون مطلب حرف بزنم 

 

حالا شد 

 

بعد خوندن این مطلب هنگ کردم 

 

۱- 

میگم مشکل این سایت فقط با مشروع بودن یا نبودن این رابطه بوده؟ 

یعنی اگه اینا سند ازدواج رو میکردن میتونستن ۲ ساعت شایدم سه ساعت اونجا بمونن؟  

وقتی این ۲ نفر با هم میرفتن داخل دستشویی کسی ازشون نپرسید شما چه نسبتی با هم دارید؟ 

 

۲- 

منظور از بیش از حد معمول چقدره؟یعنی اگه این ۲ نفر با هم میرفتن داخل دستشویی و ۵ دقیقه بعد میومدن بیرون دیگه کارشون شرعی بوده؟برادر من آخه همه که مثل هم نیستن.اصلا هر گل یه بویی داره(آیکون چه ربطی داشت) 

این عزیزان اگه میخواستن مدت بیشتری اونجا بمونن بهتر بود که هر ۵ دقیقه درب دستشویی رو باز میکردن تا هم هوا عوض بشه و هم وقتشون رو تمدید کنن.فکرش رو بکنید مرده کله اش رو با موهای بهم ریخته میاورد بیرون و میگفت:الان میام فقط 5 دقیقه  

 

۳- 

فکرش رو بکنید مهماندار هی میزده به در که زود باشید بیایید بیرون.دارید چکار میکنید؟دارید بمب کار میزارید؟دارید خراب کاری میکنید؟ 

اونا هم میگفتن:نه به خدا ما داریم درستکاری میکنیم.ما دو تا داریم رابطه نامشروع برقرار میکنیم.به خدا نامشروعه به جون مادرمون نامشروعه.ما اصلا هیچ نسبتی با هم نداریم. 

بعد فقط این صدا از داخل به گوش میرسیده:نامشروع   نامشروع   نامشروع

 

۴- 

آخه واسه چی اف-16؟اف-16  خیلی کوچیکه.اصلا به درد این کارا نمیخوره حالا چه مشروعش چه نامشروعش 

میگم اینا که اینقدر به مسافرا اهمیت میدن یه سی 130 میفرستادن(از همونایی که خبرنگارا رو سوار میکنه و سقوط میکنه.تنها هواپیما غیر از توپولوف که تونست تو ایران سقوط کنه) 

سی 130 حسابی جاداره و اینجوری دستشویی هم اشغال نمیشه 

 من موندم اون 2 تایی که رفتن تو دستشویی چجوری جواب ملتی رو که از درد مثانه و کلیه به خودشون میپیچیدن رو میدن؟بیرون ملت دارن داد میزنن ریییییییییییییییخت بعد اونا دنبال کار خودشونن.حالا اگه مشروع بود بازم یه چیزی 

 

5- 

به نظر من باید با این مسئله بصورت ریشه ای برخورد بشه.بهترین راه اینه که آلت جرم از بین بره.باید آلت جرم رو گذاشت لای این دستگاه های پرس و از بیخ و بن نابودش کرد.انگار نه انگار که اصلا چیزی به اسم هواپیما وجود داشته.آره برادر من اصلا هواپیما رو نابودش کن.وقتی پیاده از دنور رفتن تا دیترویت اونوقت این بی ناموسیا یادشون میره. 

 

6- 

حالا زیاد هم تند نریم.یکمم حق بدیم به این دو بنده خدا.حتما هواپیما 1 دستشویی داشته و اینا همزمان نیاز به قضای حاجت پیدا کردن.مگه نشنیدی که میگن چیزت نگرفته که چیزت یادت بره؟ 

خوب بود یکیشون خودش رو نگه میداشت تا چند صباح دیگه مشکل مثانه پیدا کنه؟ 

اصلا اگه نمیتونست خودش رو کنترل کنه و همه جا رو به گند میکشید چی؟اونوقت کدوم اف-16 میتونست این جریان رو جمع کنه؟ 

 البته اگه ایزی لایف داشتن همه این مشکلات حل میشد(آیکون تبلیغات بازرگانی جهت تامین مخارج وبلاگ-ایزی پول رو رد کن بیاد) 

  

7- 

یه راه خوب دیگه هم سراغ دارم اونم اینه که تو هر هواپیمایی یه عاقد هم بزارن 

هر وقت 2 نفر با هم خواستن برن دستشویی براشون به چیزی موقت بخونه تا وقتی اون تو هستن همه چی مشروع باشه.یه شیرینی هم بین مسافرا پخش کنن تا همه راضی باشن 

اونجا هم بالاخره یکی پیدا میشه تا از مادرش قهر کرده باشه و بخونه.اینجوری همه چی تو سروصدا گم میشه

 

8- 

من موندم مامورا 2 ساعت دنبال کدوم ماده منفجره میگشتن؟ماده منفجره قبل از رسیدن مامورا در همون دستشویی خنثی شده بود.اصلا رفتن اونا به دستشویی خطری ایجاد نمیکرد.اگه نمیرفتن امکان انفجار بود 

 

9- 

من واقعا در تعجبم واسه همچین مسئله بی اهمیتی چرا اف-16 فرستادن؟ 

باید اف-16 رو بفرستن تو سطح شهر تا خانوم های بی حجاب رو جمع کنن 

باید اف-16 رو بفرستن تو پارک ها تا جلوی آب بازی رو بگیرن که از هر بی ناموسی بی ناموسی تره 

باید اف-16 رو بفرستن بالای خونه های مردم تا مامورا با طناب آویزون بشن و این آلات لهو و لعب(بشقاب های رو پشت بوم ها)رو جمع کنن  

 

10- 

واقعا با اینهمه کارهای مهم واسه چی دنبال این چیزا هستن؟در هواپیما رو باز میکردن و هر دوتاشون رو از هواپیما پرت میکردن بیرون.اصلاوقتی چند نفر دیدن که نامشروعه دیگه محاکمه نمیخواد البته بهتره واسه اینجور مواقع همیشه سنگ تو هواپیما باشه تا قانون بدرستی انجام بشه.بجای خورده سنگ،چند تا جدول بزارن تو هواپیما که کار سریع تموم بشه و وقت تلف نشه 

  

همین موارد کفایت میکنه.اگر قسمت بود تا بعد 

 فعلا والسلام پست تمام 

 

 

یه خبر داغ دارم

 

یه خبر داغ دارم درست مثل خواننده همین آهنگ 

یه وبلاگ  براتون پیدا کردم توووووووووووپ 

برید بخونید به جون من دعا کنید

 

  دانه های ریز حرف 

 

 

دنبال کامنت دونی نگردید برید مطلب پایین رو بخونید همون جا کامنت بزارید 

 

 

فیلی برو کیا بیا

 

 

این بی نتی ما باعث شده همیشه چندقدمی از دوستان عقب باشیم

نمونه هاش زیاده از تولد محمد بگیر تا همین آخری که بمب خبری اینترنت بود

منظورم فیلی شدن کیامهر

در پناه همین بی خبری روز عید رو به خوبی و خوشی برگزار کردیم و کلی کیفور شدیم

شانس آوردید الان نمیخوام از کیفهایی که در این تعطیلات نصیبم شد براتون بنویسم چون

در اینصورت کلی از جماعت بلاگستان آی حرص میخوردن(آیکون حرص درآوردن و دشمن تراشی) 

وبلاگ جوگیریات اگه قبل از وبلاگ خودم باز نشه حتما جزئ 50 اولویت اولم هستش!!

وقتی از دوستان و البته خود کیا شنیدم که فیلی شده کلی حالم گرفته شد

رفاقت من با کیا 15 سال رو رد کرده و شکل گیریش اصلا ارتباطی به این دنیای مجازی نداره ولی

قطعا روح تازه ای رو به این دوستی دمید و ارتباطمون رو که بواسطه کار و زندگی کمتر شده بود بیشتر کرد

پس حق دارم که از این جریان ناراحت باشم ولی دلیلی نمیشه که الان بخوام اینجا مرثیه سرایی کنم

من اومدم اینجا تا به چیزهایی بپردازم که شما بهشون توجه نکردید

من اومدم تا به حاشیه ها بپردازم

کیا چرا اومد؟کیا چرا رفت؟اصلا چرا اونجا شد جوگیریات؟اصلا چرا جوگیریات فیلی شد؟

آیا کیامهر برمیگرده؟پشت این نقاب کیامهر چه کسی پنهان شده؟و صدها سوال دیگه

شما با خوندن این پست به جواب این سوالات میرسید

جدا باور کردید؟من از کجا جواب اینا رو بدونم؟

تازه اگر هم میدونستم که مفت و مجانی اطلاعات نمیدادم

اومدم که به یه سری از شایعات که سراسر اینترنت رو پر کرده بپردازم

اینم از شایعات: 

.

1-گفته میشه کیامهر از اول هم اونوری بود(اونور وری هست که ما اونجا نیستیم) و خودش رو

قاطی اینوریا کرده بوده تا عملیات شناسایی رو انجام بده و ... 

2-گفته میشه کیامهر داره پدر میشه و سرش حسابی شلوغ.این اواخر بخاطر شست و شوی و رفت و روب وقتش کم شده بود با بچه هم که دیگه قوز بالا قوز.حالا شما به این داستان ۳ قلو بودن بچه ها رو هم اضافه کنید. 

.

3-گفته میشه کیا بخاطر وامهای سنگینی که گرفته حسابی زیر فشار(دقت کنید زیر فشار) بوده و آخرین چیزی که به ذهنش رسیده طرح ریاضت اقتصادی بوده.قرار شده از هزینه های اضافی کم کنه که یکی از این هزینه ها حذف اینترنت  adsl میباشد.بمنظور حمایت از ایشون و حل مشکلاتشون پیشنهاد میکنم کمکهای بشردوستانه تون رو به شماره حساب 000000000000010020030040000   واریز کنید(میتونید صفرهای پشت یک رو وارد نکنید چون صفر شاید خیلی از جاها ارزش داشته باشه ولی پشت عدد ارزشی نداره.هرچقدر میتونید کمک کنید اصلا فکر نکنید چون پولتون کمه این مسئولیت از رو دوشتون برداشته میشه.این یه واجب عینی ست نه کفایی.کمک کنید حتی اگه 1000000 تومن شد 

. 

4-گفته میشه مهربان بانو مهریه اش رو گذاشته اجرا و کیامهرخان رو روانه زندون کرده.اول که به مهربان بانو نصیحت میکنم که این راهش نیست.درسته که این کیا آدم بی خودیه و اصلا به درد زندگی مشترک نمیخوره وکلا از بدی هاش هرچی بگم کمه ولی بالاخره هرچی باشه شما عقلتون از اون بیشتره(حتی شده یه ذره)،شما ازش بگذرید.14 تا سکه که این حرفا رو نداره.کیا جوونه،بزارید بیاد بیرون،دندش نرم کار میکنه پولتون رو میده.حالا بعدش اگه خواستید زندگی کنید اگر هم نخواستید مگه دست خودتونه؟باید زندگی کنید 

.

5-بعضی از بچه های وبلاگ کیامهر رو دیدن که گوشه خیابون چادر زده.گویا از خونه بیرونش کردن.حالا شما جای اون بودید از کنار خیابون کانکت میشدید؟بهترین راه این بوده که فیلی بشه و غیبتش موجه 

.

6-گفته میشه اون شاراپوای بی ناموس از کیا شکایت کرده.ماریا حسابی شاکی شده که کیا از روابطش با اون پرده برداری کرده.بهش گفته من بهت اعتماد کرده بودم.چرا عکس من رو گذاشتی تو اینترنت؟میگن کیا مدتها اون رو تحت فشار گذاشته بوده که اگه به خواسته هاش تن در نده عکسهاش رو تو نت پخش میکنه و این تازه اولین عکسش بوده.بازم میگن قصد داشته عکسهای بدتری رو تو وبلاگش بزاره.عکسهایی که بنیان ا.س.ل.ا.م  و انسانیت رو حسابی به لرزه درمیاورده. ای شی.ط.ان پناه میبریم به تو از دست کیامهر  

.

7-گفته میشه کیامهر رو گشت er.sh.ad  جمعش کرده.آخه این اواخر با این تیپ در خیابون دیده میشد:

تی شرت چسبان با عکس محسن خان باقرلو زیر دوش

شلوار تنگ در حد ... ترکان

خالکوبی در تمامی نواحی قابل رویت و غیر قابل رویت بدن(حتی میگم اسم بعضی از اعضای بدنش رو  روشون خالکوبی کرده)

آویزان کردن گردنبندی به بزرگی یه ماهی تابه که توش میشه واسه 10 نفر نیمرو درست کرد 

.

8-جدیدا هرکی میخواد معروف بشه سعی میکنه یه روزی بره او.ین.میگن کیا مهر واسه اینکه معروف بشه٬رفته دم بلاگ اسکای نشسته که باید من رو فیلی کنید.واسه همین ته پست آخرش(که من نخوندم) یه کلمه خداحافظی چپونده و کلی هم رشوه به آقای ... داده تا فیلیش کنه.بازم میگن واسه هرروزش داره کلی پول میده اونم به یورووووووووووووووووووووو 

.

9-گفته میشه این بچه هر روز اینجا تولد میگرفته و مراسم مختلط برگزار میکرده.حتی مواردی دیده شده که پسرنامحرم اومده به دختر نامحرم تو وبلاگ ایشون تبریک گفته.و نعوذباا... براش آرزوی طول عمر کرده 

.

10-گفته میشه از طریق بازی سفره افطاری،فرهنگ اسراف رو اشاعه داده.همچنین در روزهایی که این مسابقه برگزار میشده  حجم زیادی از پهنای باند اینترنت کشور رو جهت دانلود عکسه اشغال کرده بوده که از این طریق در ارتباطات کشور اخلال ایجاد کرده  

.

11-گفته میشه از طریق بازی عکسها و نقاشی ها و به طبع اون تحلیلهای شخص منفور و مفسدی بنام کورش تمدن موارد بالای 18 سال رو ترویج میکرده  

.

12-گفته میشه والدین بچه های بلاگستان از کیامهر خان بخاطر برگزاری مسابقه آکادمی شکایت کرده اند.آخه تعدادی از این بچه ها بعد از دعوت کیامهر از مادرشون قهر کرده اند و رفته اند آهنگ خوندن و واسه ایشون فرستادن.بعلت طولانی شدن اجرای مرحله نهایی بعضی از این بچه ها مدت 4 ماه با مادراشون قهر بودن تا بتونن خوب آهنگ رو بخونن 

.

13-گفته میشه کیا گفته چرا همه خداحافظی کنن و وبلاگشون رو ببندن ولی من نه؟مگه من چیم از بقیه کمتره؟

مگه من تعطیل نیستم؟  

.

14-خداییش بازم دنبال شایعه و دلیل واسه فیلی شذن و خداحافظی ایشون میگردید؟اصلا دلش خواسته خداحافظی کنه،شاید فردا بیاد سلام کنه.شما هم یادتون باشه وقتی سلام کرد براش کلاس بزارید تا ایندفعه جوگیر نشه و جوگیریات نزنه.چون جوگیریات بخاطر این "ات" یه جورای به مونث جماعت ارتباط داره و مورد داره.میتونه اسمش رو بزاره جوگیریان یا جوگیریون یا ...

ما دعا میکنیم زودتر این فیلی از روی کیا برداشته بشه تا ایشون نفسی بکشن و ما رو از نوشته هاشون مستفیض کنند

 .

اینجا و اینجا و اینجا و اینجا رو هم بخوانید البته براشون کامنت نزارید تا آمارشون بالا نره.حرفی و کامنتی داشتید همینجا بزارید  

 

احوالات یک روزه دار

 

هرکسی واسه خودش سال رو یه جوری تقسیم بندی میکنه

یعنی واسه خودش معیاری تعیین میکنه

منم از اونجایی که همیشه جلوتر از بقیه هستم واسه خودم ملاکی دارم

ملاک من چیه؟

عرضم به حضورتون که من سال رو به دو قسمت تقسیم میکنم

این تقسیم بندی بین دو هلاله

بزارید یکم توضیح بدم

فرض کنید چند روز مونده به شروع ماه رمضان

من همیشه اضطراب دارم و به خودم روحیه میدم که چیزی نیست

زود میاد و میره(آره جون عمه ام)

این جریان میگذره تا میرسه به اواخر ماه رمضان

حالا قضیه یکم پیچیده میشه

از یه طرف خوشحالم که داره گرسنگی تموم میشه و دوران وصال به ناهار فرا میزسه

از طرفی هم میگم دوباره شمارش معکوس شروع شد

استرس سال بعد میاد سراغم،اینجوری روز عید بهم کوفت میشه و ناهارش اصلا گوشت نمیشه به تنم  

.

بد نیست یکم از احوالاتم تو این ماه مبارک بنویسم:   

.

دهه اول:  

.

تو این دهه چیزی که بیشتر عذابم میده بحث روانیه

همش به خودم میگم که میدونم نمیشه،من نمیتونم

اونقدر فکرم مشغول میشه که وقت نمیکنم گرسنگی رو حس کنم

البته ناگفته نماند که اونقدر تو کل سال کوهانمون رو پر کردیم که با این چیزا از پا در نمیایم

خلاصه تو این دهه کلی از نظر روحی بهم میریزم  

موقع افطار که میشه اونقدر میخورم که تا موقع سحر دل درد دارم. 

من هیچ وقت به اهمیت انگشت اشاره پی نبرده بودم تا اینکه این ماه مبارک من رو با زوایای پنهان این انگشت آشنا کرد.یکی دو ساعتی که میخورم دیگه راه گلوم بسته میشه و چیزی پایین نمیره٬اینجاست که انگشت اشاره به کار میاد و باهاش غذا رو فرو میکنم تو حلقم. 

بازم همین روزاست که من احساس صمیمیت عجیبی با موجود عزیز و محترمی بنام گاو پیدا میکنم.چون به هرحال وقت واسه خوردن کمه و باید الگوی اون عزیزان رو برای هضم غذا مد نظر داشت  

.

.

دهه دوم:  

.

تو این دهه ذخیره غذایی یا همون چربی رو به افول میزاره(البته شما وجود چربی در من رو بشنوید ولی باور نکنید) و ساعت 2 که میشه موتورم شروع به ریپ زدن میکنه و حول و حوش ساعت 4 دیگه سوختی نمیمونه و فقط میتونم بزنم روی سوخت دوم و یه جورایی به خونه برسم البته با چند بار چرت زدن در بین راه

وقتی میرسم خونه میرم تو حالت استند بای.چشمام بازه و تلویزیون میبینم و اتفاقات اطرافم رو رصد میکنم ولی هیچ گونه درکی از اتفاقات ندارم.

یه جورایی فکر میکنم روح شدم آخه مثل امیرحسین تو چندکیلومتری بهشت زهرا،بود و نبودم فرقی نداره.فقط فرق من با امیرحسین اینه که     ولش کن بیخیال 

.  

.

دهه سوم:  

.

تو این دهه دیگه علائم روزه داری به وضوح در چهره ام نمایان میشه

وزنم حدود 5 کیلوگرمی کاهش پیدا میکنه

پای چشمام گود میشه و همچنین سیاه  

دستام میلرزه،بدنم مثل محمد علی کلی در دوران پیری میره روی ویبره

کلا قیافه ام میشه مثل معتادا اونم از نوع تزریقی

چیه؟چرا اونجوری نگام میکنید؟به جون خودم ایدز ندارم اینا عوارض گرسنگیه

مغزم هنگ میکنه و بجای طنز این اراجیف رو از خودش ساطع میکنه 

هرکی ندونه فکر میکنه من از قحطی اومدم

یه چیز دیگه ای که تو این دهه بروز میکنه اینه که تمام افراد دور و برم رو مثل مواد خوراکی میبینم.بسته به جنسیت طرف و میزان گرسنگی اینجانب خوراکی موردنظر میتونه از هلو تا بادمجون تغییر کنه

فقط یه چیزی تو این ماه بهم روحیه میده

اونم شبهای احیاست

چیه فکر کردید من گناهی انجام میدم که بخوام این شبا زار بزنم و طلب بخشش کنم؟

نخیر من از این اتهامات کاملا مبرا هستم

دلیل علاقه من اینه که فردای شب احیا کارها 1 ساعت دیرتر شروع میشه و

این یعنی 1 ساعت خواب بیشتر.به این میگن بهره بردن از احیا   

.

 

پی نوشت:هی بیایید گیر بدید که ماه رمضون خوب نیست.کوچکترین حسنش این بوده که من توان طولانی نوشتن رو نداشتم 

 

پی دعا نوشت:خدایا خداوندا تعداد روزهای ماه رمضان رو هرسال کمتر از سال قبل بفرما 

خدایا خداوندا ما رو هم جزئ گروهی قرار بده که بعلت گرسنه شدن از روزه داری معاف هستن

خدایا خداوندا در ایام ماه مبارک ما رو مثل اصحاب کهف به خواب فرو ببر البت خواب ۲۹ روزه٬دیر نشه واسه عید خواب بمونیم 

 

 

اینم یه په نه په از کمپانی کورش:به طرف میگم از گرسنگی و تشنگی دارم میمیرم.میگه روزه ای؟ 

میگم په نه په تبلیغات تلویزیون واسه کمک به قحطی زدگان سومالی رو دیدم٬پولم واسه کمک نداشتم گفتم اینجوری باهاشون ابراز همدردی کنم 

  

 

 این چند تا پست آخر از من چقدر شبیه تو زاده میشود رو حتما خوندید ولی اونقدر به دلم نشست که نتونستم لینکش رو نزارم.بخوانید و لذت ببرید و برای من دعا کنید