ماجراهای من و اون

 

عرضم به حضورتون که ما قراردادی با شهرداری یکی از شهرها داریم

شهردار این شهر موجود بس عجیبی ست

اگه بخوام از خصوصیات و رفتارش بگم هر روز باید یه پست بنویسم

ایشون جون ما را به لبمون رسوندن

بخاطر شرایط کاری معمولا نگرانی از روبرو شدن با مسئولین ندارم ولی

هروقت میخوام ببینمش استرس میگیرم

سنش هم بالاست نمیشه چیزی بهش گفت

بزارید جریانی که ما در ارتباط با ایشون داشتیم رو تعریف کنم

این جریان مال هفته پیش_

یه جلسه بود که کلی از مسئولین نشسته بودن

فرماندار،نماینده های شورای شهر،معاونین شهردار و تعدادی از مسولین شهر و

شهردار و ...

 

ادامه مطلب ...

پست غیب شده

  

 

 

 

 

 

این عکس  سر در یه مغازه تو محلمون بود 

کلی حرف تو دلم بود واسه نوشتن ولی حیف که دست و بالم بسته ست 

پس شما هم ببینید و خودتون تفسیرش کنید 

یه جورایی میتونید تصور کنید من متن رو نوشتم ولی غیب شده 

. 

 

پی مودبانه نوشت:فاصله طولانی بین پست هام رو ببخشید.باور بفرمایید تو فاصله کوتاهی که میتونم بیام وب٬گیر میکنم بین خوندن پست شما دوستان و نوشتن پست جدید.و بعد از کلی تفکر میبینم خوندن مطالب زیبای دوستان اولویت داره.اینجوریه که آپ کردنمون میشه ماهی ۱ بار 

. 

مردم تا این ۳ خط رو نوشتم.این لفظ قلم صحبت کردن هم چقدر سخته.آدم یاد مراسم خواستگاری میفته 

پی متلک نوشت:تصمیم گرفتم این وبلاگ رو تعطیل کنم.یعنی برم بلاگفا.بعدش هفته ای ۱ بار بیام بنویسم کسی این پست من رو ندیده؟به جون مادر مادربزرگ شوهر عمه زن دایی خواهر زن عموی نداشته ام من دیشب یه پست اینجا نوشتم.تازه شوهر همین بنده خدایی هم که به جونش قسم خوردم برام کامنت گذاشته بود و گفته بود به به چه متنی به به چه نویسنده ای.خلاصه اونقدر ازم تعریف کرده بود که نزدیک بود من منقارم رو باز کنم.شما میگید من چکار کنم؟خواهش میکنم نگید بیا بلاگ اسکای.من از اینجا تکون نمیخورم 

.

اعتراف نامه

 

پیش مرثیه نوشت:یکی از وبلاگهایی که من همیشه میخوندم و از خوندنش لذت میبردم قهوه اسپرسو بود.متاسفانه چندوقتیه که تصمیم گرفته فعلا ننویسه.امیدوارم هر چه زودتر این تصمیمش عوض بشه وباز هم ما را از نوشته های خوبشون مستفیض کنن و نیشمون رو این هوا باز کنن.  

با آرزوی اینکه لبشون همیشه خندون باشه.عیب نداره اگه طنز هم ننویسی بازم میخونیمت

ریحانه بانو قدر این حرکت من رو بدون.خداییش کار راحتی نیست از کسی تعریف کنم.ایشاا... روزی برسه که بتونی این زحمات من رو جبران کنی 

  

 

مهربان بانو یه پستی نوشته بود درباره اعترافاتشون

به نظرم خیلی جالب بود

من هر چی فکر کردم دیدم مثل بعضیا کاری نکردم که بخوام اعتراف کنم

ولی یکی دوتا مورد کوچیک هست که گفتم همینجا بنویسم و از شرشون خلاص بشم.پیش خدا که خیالمون راحته،اونقدر گناه دارم که اگه بخوام بابتشون مجازات بشم نیرو واسه مجازات بقیه ملت کم میاد.اینجوری یه ثوابی در حق همه کردم که اگه همه این ثوابها جمع بشه،میشه کلی عمل خیر که بابت اینا بهشت لازم میشم پس خیالم تخته.خیال شما هم تخت

گفتم این موارد کوچیک رو بگم تا دیگه حق الناسی گردنم نباشه.و اما موارد

ادامه مطلب ...